من و خیال و تنهایی !!!

خط خطی های نلسون

من و خیال و تنهایی !!!

خط خطی های نلسون

چه زود بزرگ شدم !!!

امروز با دو تا از دوستام رفتیم پارک

یه دل سیر تاب بازی کردیم

از سرسره ای که تا چند وقت قبل برام بلندترین ارتفاع دنیا بود بالا رفتم و سر خوردم پایین

بعد این همه سال

همون حس بچگیم ، همون شادی با این تفاوت که خیلی زودتر از گذشته رسیدم پایین !

یه وسیله بازی هم اونجا بود که من و دوستام هر چی همفکری کردیم نفهمیدیم چجوری باید از اون استفاده کنیم

راسی چند وقته سرسره بازی نکردی ؟!

وابستگی !!!

از عشق می ترسم !

از این وابستگی کورکورانه

دوست داشتنو ترجیح می دم

بارها و بارها این شعرو گوش دادم

"ای که تویی همه کسم، بی تو میگیره نفسم، اگه تو رو داشته باشم، به هرچی می خوام می رسم ... "

از این شعرم می ترسم

از این شعری که تو کلمه به کلمش وابستگی عاشق به معشوق رو فریاد میزنه

برا همین دوست داشتنو ، دوست دارم

به خاطر آرامشش ، نجابتش ، صداقتش و ...

برنشت ( barenesht / شاباش ) !!!

۸۲۵۰ تومن بردم !

در کمتر از ۱۰ دقیقه

البته تو یه رقابت مشکل

نمیشه اسمشو رقابت مرگ و زندگی گذاشت ، ولی کمتر از اونم نبود .

وای هنوزم دارم میلرزم

موهامم سیخ واساده ( یه وقت فکر نکنین بخاطر چسب موهه )

تا حالا تو همچین رقابتایی شرکت کردین ؟!

وای چه حسی داره وقتی بعدش میری یه گوشه و پولای مچاله شده رو صاف میکنیو و می شمری

یا میری دنبال تیکه های پاره شده ی پولت می گردی

امروز عروسی داداشم بود !!!

یخ !!!

دارم دنبال نلسون می گردم !

نلسون ...

هر موقع کارش دارم یا می فرستمش دنبال کاری غیبش می زنه

امروزم فرستادمش پی آب گرم !

واسه چی ... ؟

خوب هر موقع برامون مهمون ناخونده میاد و مامان جون می خواد جلدی ناهارو آماده کنه این آب گرم خیلی به کارش میاد

بازم می پرسی واسه چی ... ؟

خوب این مرغ صاحاب مرده باید یه جوری یخش وا شه یا نه ؟

نلسون ......

می خوام آشپزی کنم ... ؟

ای خدا ...

نه عزیزم

رویاهام یخ زده

آرزوهام یخ زده

فکرم ، ذهنم

روحم !!!

نلسون .........