امروز با دو تا از دوستام رفتیم پارک
یه دل سیر تاب بازی کردیم
از سرسره ای که تا چند وقت قبل برام بلندترین ارتفاع دنیا بود بالا رفتم و سر خوردم پایین
بعد این همه سال
همون حس بچگیم ، همون شادی با این تفاوت که خیلی زودتر از گذشته رسیدم پایین !
یه وسیله بازی هم اونجا بود که من و دوستام هر چی همفکری کردیم نفهمیدیم چجوری باید از اون استفاده کنیم
راسی چند وقته سرسره بازی نکردی ؟!
از عشق می ترسم !
از این وابستگی کورکورانه
دوست داشتنو ترجیح می دم
بارها و بارها این شعرو گوش دادم
"ای که تویی همه کسم، بی تو میگیره نفسم، اگه تو رو داشته باشم، به هرچی می خوام می رسم ... "
از این شعرم می ترسم
از این شعری که تو کلمه به کلمش وابستگی عاشق به معشوق رو فریاد میزنه
برا همین دوست داشتنو ، دوست دارم
به خاطر آرامشش ، نجابتش ، صداقتش و ...
۸۲۵۰ تومن بردم !
در کمتر از ۱۰ دقیقه
البته تو یه رقابت مشکل
نمیشه اسمشو رقابت مرگ و زندگی گذاشت ، ولی کمتر از اونم نبود .
وای هنوزم دارم میلرزم
موهامم سیخ واساده ( یه وقت فکر نکنین بخاطر چسب موهه )
تا حالا تو همچین رقابتایی شرکت کردین ؟!
وای چه حسی داره وقتی بعدش میری یه گوشه و پولای مچاله شده رو صاف میکنیو و می شمری
یا میری دنبال تیکه های پاره شده ی پولت می گردی
امروز عروسی داداشم بود !!!
دارم دنبال نلسون می گردم !
نلسون ...
هر موقع کارش دارم یا می فرستمش دنبال کاری غیبش می زنه
امروزم فرستادمش پی آب گرم !
واسه چی ... ؟
خوب هر موقع برامون مهمون ناخونده میاد و مامان جون می خواد جلدی ناهارو آماده کنه این آب گرم خیلی به کارش میاد
بازم می پرسی واسه چی ... ؟
خوب این مرغ صاحاب مرده باید یه جوری یخش وا شه یا نه ؟
نلسون ......
می خوام آشپزی کنم ... ؟
ای خدا ...
نه عزیزم
رویاهام یخ زده
آرزوهام یخ زده
فکرم ، ذهنم
روحم !!!
نلسون .........