بعد از مدتها با اتوبوس سفر کردم .
باز اون حس و حال اومد سراغم
عادت دارم اون عقب بشینم . اینجوری بهتر میتونم همه رو زیر نظر داشته باشی . باز مثه همیشه سر اینکه کی کجا بشینه دعواست و آخر سر هم یه جوری با هم کنار میان.
یه هم سفر میاد بغل دسم میشینه . یه غریبه که تا حالا ندیدمش !
سعی میکنم حدس بزنم چجور آدمیه
بعد با یه تعارف کوچیک سر صحبت و باز میکنی و می فهمی یه آدمه
یه آدمه معمولی مثه بقیه !
تو خاطراتمون دنبال یه آشنایی میگردیم که اینبار تو این زمینه توفیقی حاصل نمیشه .
به هر حال الان دیگه با همدیگه آشنا شدیم و از هر دری صحبت میکنیم .
تا اینکه کم کم خواب میاد سراغ دوست جدیدم و مثه بقیه مسافرا می خوابه
منم میرم تو فکر ( بماند که تازگیا تقریبا عادت هر لحظه ی من شده )
دیشب به این فکر میکردم که این من چقدر اون چیزیه که تو گذشته تصورش میکردم !
نمی دونم ، یادم نمی آد قبلا چی میخواستم
ولی مطمئنم این اون چیزی نیست که برا آینده می خوام
باید عوض بشم !
این وسط کلی چیزای دیگه هم ذهنمو خط خطی میکنه که هیچکدومشونو الان یادم نمی آد .
شایدم اصلا مهم نبودن .
کم کم داریم به مقصد میرسیم و یه حس خوشاید دیگه میاد سراغم
حس قرار گرفتن تو یه فضای آشنا
احساس امنیت !!!
از دوست جدیدم خداحافظی میکنم
شاید دیگه هیچوقت همدیگه رو نبینیم !
خدا حافظ اتوبوس ...
.......................................................................................
پی نوشت 1 : تو یه بیخبری بودم ، از دنیای اطرافم . ناراحت کنندست !
پی نوشت 2 : دلم برا خیلی چیزا تنگ شده بود !
پی نوشت 3 : شاید ویرایشش کردم !
سلام
همسفر اتوبوس فراموش شدنیه
وقتی از اتوبوس خارج میشی همه چیز از ذهنت خارج میشه و تموم میشه
ولی اگه یه وقتی عمیق فکر کنی یادت میاد و گوشه لبت به خنده باز میشه
خوش سفر.............
برداشت نور
برف باریده است
من در مزارع
روشنی درو می کنم.
ای پروردگار پاک!
سپاسگزارم
تو به سپیدی برکت بخشیدی!
" رسول یونان "
چمدانم را برداشتم و
آمدم
اما این فقط یک شوخی ست
ویا لااقل تو باورنکن!
جدایی
بریدن درخت از ریشه است
و اره کردن زندگی
که مرگ را رقم می زند
اما من زنده ام
واین یعنی من آنجایم
کنار تو
کنار تو و درخت توت و اسب.
یک روز بارانی
تو از راه پله صاعقه
در گوشه افق
به آسمانها گریختی
حالا هر وقت هوا ابری میشود
باد می وزد
باران میآید
پشت پنجره میایستم
تا ببینم اصلا خطوط صاعقه
مثل راهپله به نظر میرسد
یا من خیالاتی شدهام
شعر همه چیز را از من گرفت.
" رسول یونان "
دیر گاهی است تنها شده ام
قصه غربت صحرا شده ام
مگر ایینه زمن بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
وسعت درد وقط سهم من اس
بازهم قسمت غم ها شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنند
تا نبینم که چه تنها شده ام
هنوز هم مینشینم و میگریم
هنوز هم می نشینم و تمام دلتنگیهایم را میگریم
هنوز هم ...!
و چند نقطه تا بدانم چیزی از من نمانده که بتوانم نوشت
چندان دلم گرفته که سرتاسر دنیایم به هیچ نشسته...!
سلام
سفر به خیر
خوبی؟
ای دوست من دوست خوب من!عیبی که من دارم اینه که برخلاف بیشتر آدمها نمی تونم ادا در بیارم و نقاب بزنم!
وقتی دلم اینقدر گرفته چطور یه لبخند گنده بزنم؟
حس می کنم که روی ابرها در حال جست و خیز کردن هستم.. . . . حس خوش پرواز . . . اما صدای ضجه ای من را به پایین می کشد. مثل ضجه ی کودکی که تازه متولد شده. . . .
به روزم. با یه متن وحشیه دیگه!![شیطونک][گل]
یاد بچگیام افتادم که همیشه دلم می خواست با اتوبوس بریم سفر...اما فقط یه بار بابا اجازه داد برم
آخی............
اشالله قسمت شه
واسه طلبیدنت دعا میکنم :دی
اتوبوس...
و مسافری که هر روز از روبرویم می گذرد...
و ایستگاه... و من و بلیطی که هیچ گاه پاره نمی شود!
موفق باشی.
سلام قربان
وای حرف از سفر و مسافرت زدی
دلم پر کشید به سمت شمال
۳ ساله که مسافرت نرفتم
با اتوبوس خیلی خسته میشم
خانواده هم فعلا موقعیتشون جور نمیشه
خوش بحالت
هر جا هستی و هر جا میری با همه وجودت لذت سفر رو ببر خوش باش
چی چی من زن نمیگیرم . زنت میدن فکر کردی ؟؟؟؟
ممنون که زحمت کشیدی وپیشم اومدی
بازم بیا گلم
قربان :دی
با من بودی
وووووووووووو
مثال گربه و گوشته سخت نگیر :دی
به این فکر میکردم که این من چقدر اون چیزیه که تو گذشته تصورش میکردم !
نمی دونم ، یادم نمی آد قبلا چی میخواستم
ولی مطمئنم این اون چیزی نیست که برا آینده می خوام
همه اینجوری هستیم... به اونی که داریم راضی نیستیم.. بیشتر میخایم.. باید حرکت کنیم تا برسیم
کی بیام خدمتتون !!!
اتوبوس ،سفر ، آشنایی، خداحافظ
من فقط تفریحات دسته جمعیمو با اتوبوس رفتم
البته همه ی اردوهای درسی دانشجویی رو هم تفریح حساب میکنم همیشه
وای
هیچ وقت دو هفته ی تمام با یه مشت آدم وحشی بالفطره تو اتوبوس زندگی نکردی که بدونی چه حالی داره. هیچ وقت ساعت 5 صبح وسط جاده نزدین کنار بساط صبحونه رو پهن کنین و کامیونا براتون بوق بزنن. هیچ وقت تو تکونهای اتوبوس پیتزا نخوردین. هیچ وقت شبا کشیک نایستادین تا بغل دستیتون بخوابه و از 2 به بعد جاشو بده به شما
هیچ وقت تو جاده چالوس اتوبوستون رو نگرفتن 10 ساعت خودتون بازداشت شین صداسیما بیاد و با پلیس دعواتون شه و دوربینتون رو بگیره که بشکنه و جاده رو ببندین و آتیش روشن کنین لب پرتگاه!
دوران دانشجویی باحالی هم داشتم من ها!
و تو همه ش ردپای یه اتوبوسه
و دوستهای اتوبوسی
بدترین روزش، اردوی فارغ التحصیلی بود که به ترتیب از شمال که میومدیم، دوستان یکی یکی ازمون جدا میشدن و دیگه هیچ وقت قرار نبود ببینیم همدیگه رو.
و من برای اولین و آخرین بار در عمرم دلم واسه یه مشت وحشی بالفطره حسابی تنگ شد!
ها ها ها
تجربه هام بیشتره
هیچوقت تو مسیر از حراست بهتون زنگ زدن که چون بدون همراه رفتین کمیته انضباطی میشین و مجبور شی ۱۰ ساعت کنار جاده واسی تا کارشناس محترم گروه برسه ؟!
هیچوقت ساعت ۱۲ شب کنار جاده واسادین و به عنوان وحشی های برف ندیده برف بازی کردی ؟!
هیچوقت موقع بازدید از یه کارخونه ( در حد ذوب آهن اصفهان ) جلو مسئول روابط عمومیش کف راهرو خوابیدی ؟!
اصلا هیچوقت از خود بندر تا اصفهان با رفیقای وحشیت پاسور بازی کردی ؟!
منم دلم برا اون وحشیا تنگ شده :(
باید بهشون زنگ بزنم
تو روحت
تائید میکنی کامنتاتو؟
:دی
امتحان می کنم
1
2
3
...
فووووووووووووووووووت
نمیشد یکی زودتر اینو بهم بگه !!!
چه دنیای شده
واسه وبلاگ آدم هیچکی دل نمی سوزونه
:دی
من که زودتر گفتم
به صورتی کاملا جالب !!! :دی
سلام
ممنون از لطفت
میرحسین موسوی، را باور کردیم
پس، به احتراماش برمیخیزیم،
سلام عزیزم منم همیشه با اتو بوس سفر میکنم
همیشه یه دوست جدید .... همه دوستن
با اینکه حس خوشایندی رو توصیف کردی,اما چی کار کنم که وقتی اسم اتوبوس میاد یه کوفتگی عجیبی احساس می کنم!
من فقط باهات شوخی کردم فکر کردم با جنبه ای
در ضمن نه بابای من تو رسانه و تلویزیون کار میکرد نه مامانم
به هر حال به سختی میگم بخشیییییییید
من تا حالا از یه پسر معذرت خواهی نکرده بودم
اگه دوست داشتی ببخش
شدید ازت عصبانیم
در ایندهای نزدیک حالتو میگیرم
حالا همه اینا به کنار
بقیه اون شعر رو برام بذار(اگه دوست داشتی)
یکییییییییییییییییییییییییییییی طلبت
سوء تفاهم !!!
منظورم اصلا اونی نبود که گرفتی
سلام
ببخشید،ببخشید،ببخشییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید
معذرت میخوام دیر گرفتم
شرمنده شدم (یه کوچولو خجالت هم کشیدم)
خلاصه خیلی خیلی ببخشیییییییییید
دیگه شوخی نمیکنم
جواب نظر هاتو بعدا میدم آخه الان سرما خوردم حال ندارم
بعدش هم من شما رو دوست خودم میدونم به خاطر همین هم لینکتون کردم که هر روز بهتون سر بزنم
فعلا